سلام عزیزان یکی از دوستانم خاطراتی از دوران کودکی خود نوشته که با کسب اجازه از ایشان آن را در این پست آورد ام لطفا در باره آن نظر دهید ممنون فزیدون واصل
داستان (مسعود)
او رشک سپیده در سحر خیزی بود همپای نسیم در دلاویزی بود
هر جند که سبز بود از شاخته فتاد این رسم کدام برگ پاییزی بود
((روحت شاد قیصر))
داشتم کمد ها را مرتب و تمیز می کردم ناگهان چشمم به آلبوم قدیمی رنگباخته ام افتاد آلبوم خاک گرفته را باز کردم یک عکس سیاه و سفید قدیمی توجهم را جلب کرد .عکس مسعود بود
ادامه مطلب ...